سیزده ی آن سال
نمی دانم آدمها از کی عاشق میشن و دل به دیگری می بندند، شاید هم از همان روز تولد. تا اونجایی که یادمه از شش هفت سالگی عاشق گُلی بودم
Continue reading →بُز گر از سرچشمه آب می خوره
نانجیب یه بُز داشت اسمشو گذاشت ملکشاه
Continue reading →آوای ماندگار
تصور کن هیچ کشوری نیست
تصورش سخت نیست
هیچ بهانهای برای کشتن یا مردن در راهش نیست
چنان که مذهبی وجود ندارد
تصور کن همه انسانها در صلح زندگی میکنند
همگان نمیدانند که گُل زیباست
«بهار برای این زیبا است که اگر از گشنگی در حال مرگ باشی، می توانی با چیدن گل ها دلی از عزا در آری»
Continue reading →گزینه ها
یک میز و دو بشقاب، در بشقابی عقربی زنده نشسته و بشقابی دیگر که ماری در آن چنبره زده. قفسی آهنین با قفلی بزرگ و کاسه ای در وسطش پُر از آب نبات ، و کودکی جلوی میز با نگاهی پر از میل و تمنا به سوی قفس
Continue reading →دو روز اول بعداز مرگم
اینشتین از چگونگی کنترل و استفاده از انرژی عظیم نهفته در آتش جهنم و ساختن یخچالهای بزرگ و ایجاد ابر و باران مصنوعی که باعث تغییر محیط و طبیعت جهنم به وضعیت کنونی اش گفت
Continue reading → مدال طلایم کو؟
ناوران
جزو این گروههای حقوق بشر که نیستی؟. با دستپاچگی گفتم : نه، فقط از حیوانات حمایت می کنم
Continue reading → جان وین یا مارلون براندو؟
گیلانک
رسانه های انحصاری با پنهان کردن و یا وارونه نمایاندن حقایق آن تصویری از واقعیات و رویدادها را که خود میپسندند به ما عرضه می کنند
Continue reading →احسان الله خان دوستدار
از چهره های مهم بازیگر در انقلاب مشروطه و جنبش جنگل در گیلان و یکی از بنیان گذاران سوسیال دمکراسی در ایران
Continue reading →اردشیر محصص و مرثیه برای بره های معصوم
اگر آدمکهای اردشیر مسخرهاند، نه بهخاطر آن است که منظور از نمایش آنها
مسخرگی بوده است، او لودگی نمیکند و به شرف انسان بودن معتقدتر از آن است
که به دست انداختن انسان وقت بگذراند یا هنرنمایی کند
آمُله
به دلها مهر و گرما ارزانی دار
به دلهای سرد دشمنان مان هم
که خیال دریدن سرزمینم را در سر دارند
بوی خاک
منابع کره خاکی محدود هست و جمعیت جهان بیشتر از آن زمانی ست که خیار و گوجه فرنگی هنوز طعم و مزه داشتند
Continue reading → بیژن نجدی – یوزپلنگ خاموش
سمیرا بزرگی
به شکل غم انگیزی بیژن نجدی هستم. ۵۴ سالمه و تصمیم دارم که تا اولین صبح قرن بیست و یکم هم زندگی کنم
Continue reading →ما آریایی نیستیم
نه بردیا دروغین بود و نه انوشیروان دادگر
Continue reading →سه کلاغ
کلاغ اول شاید از آن تیپ های ساکت و ترسویی است که به نیمه گرسنه بودن خود راضی هست و نمی خواهد دچار دردسر شود.
Continue reading →بوی گوش ماهی، کرم خاکی و آدم ها
انقراض کرم خاکی – هرچه باشد باز یک کرم است – که چیزی نیست. اقتصاد انگلی برای منافع امروزش حتی تا انقراض آدمها هم می تواند پیش برود
Continue reading →کوراشیم (کجا می ریم) ؟
کوراشیم، کوراشیم بابا کوراشیم؟
تمام جقلگانو فوکوند تو ماشین
کجا میریم بابا کجا میریم؟
تموم بچه ها رو ریختند توماشین
موزه میراث روستایی،
سمیرا بزرگی
مادربزرگ می فهمید که زمین به انسان تعلق ندارد ؛ که انسان به زمین تعلق دارد.
آدمهایی مثل او قدر زمین را بهتر می دانند
خاطر پردرد کوهستان
هیچوقت این پرسش را از خود کرده اید که در آن سوی جنگل انبوه و کوه های پوشیده از درخت چه می گذرد؟
Continue reading → کاش کودکی من- کودکی ما دیگر تجربه نشود؛ هیچگاه و هیچ جا
سمیرا بزرگی
آن روزها با آن جورابهای سیاه و مانتوهای قهوه ای هیچ لطفی نداشت . من هم می خواهم فراموششان کنم
Continue reading →آن غول کجاست؟
خودکامه می داند که اگر امروز درباره سیر تحول انسان بخوانی و بیاندیشی فردا سیر تحول جامعه و پس فردا درباره چگونگی تغییر وضعیت موجود خواهی اندیشید
Continue reading →سوسن تسلیمی، پرواز به دور دستهای پرنده ای که نمی خواست پرها یش قیچی شوند
این جامعه، ستاره ها را بر نمی تابد. بخت نیکی کریمی، هدیه تهرانی و لیلا حاتمی را نداشت که از همان فیلم اول ، سوپر کلوز آپ هایش روی پرده تمام سینماها باشد
Continue reading →آیا خزر می میرد؟
هجوم انگلها بیمارش کرد، انگلهای بس کریه، بیرحم و جان سختی چون چپاولگران و سوداگران زمین، چوب ، خاویار، نفت ومواد شیمیایی
Continue reading →به یاد دو پهلوان شمالی
یادی از آن ایام که هنوز ورزش و ورزشکار به کالایی تجاری یا ابزاری سیاسی بدل نشده بود، ورزشکاران مجیزگوی این یا آن سیاستمدار و بد تر از آن مجیزگوی این یا آن دولتمدار نبودند
Continue reading →بزرگان ایران و جهان از شمال میگویند
زمین دیلمان جایی است محکم
براورا لشگری از گیل و دیلم
نام ها و نشان ها در گیلان و مازندران
زیر فشار منگنه های غریبه و “خودی” به عنوان یک فرد ایرانی خیلی تنهاییم
Continue reading →