بیژن نجدی – یوزپلنگ خاموش
سمیرا بزرگی
نیمی از سنگها ، صخره ها ، کوهستان را گذاشته ام
با دره هایش ، پیاله های شیر
به خاطر پسرم
نیم دگر کوهستان ، وقف باران است .
دریائی آبی و آرام را با فانوس روشن دریائی
می بخشم به همسرم .
شب ها ی دریا را
بی آرام ، بی آبی
با دلشوره های فانوس دریائی
به دوستان دوران سربازی که حالا پیر شده اند .
رودخانه که می گذرد زیر پل
مال تو
دختر پوست کشیده من بر استخوان بلور
که آب ، پیراهنت شود تمام تابستان .
هر مزرعه و درخت
کشتزار و علف را
به کویر بدهید ، ششدانگ
به دانه های شن ، زیر آفتاب .
از صدای سه تار من
سبز سبز پاره های موسیقی
که ریخته ام در شیشه های گلاب و گذاشته ام
روی رف
یک سهم به مثنوی مولانا
دو سهم به ” نی ” بدهید .
و می بخشم به پرندگان
رنگها ، کاشی ها ، گنبدها
به یوزپلنگانی که با من دویده اند
غار و قندیل های آهک و تنهائی
و بوی باغچه را
به فصل هایی که می آیند
بعد از من I…
به شکل غم انگیزی بیژن نجدی هستم. ۵۴ سالمه و به طور دقیق تصمیم دارم که تا اولین صبح قرن بیست و یکم هم زندگی کنم. اون روز صبح می خوام از خواب پا شم ،یه صبحانه ای بخورم ،سیگاری بکشم و یه کلت رو بذارم رو پیشانیم و ماشه اش را بکشم .II
بیژن نجدی در ۲۴ آبان ماه سال ۱۳۲۰ – هنگامه پایان جنگ جهانی دوم در خاش متولد شد . به گفته خودش اما گیله مردی است.
سال ۱۳۳۹ در یکی از دبیرستانهای رشت در رشته ریاضی فارغالتحصیل گشت و همان سال به دانشسرای عالی رفت . سال ۱۳۴۳ با مدرک لیسانس ریاضی به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و در لاهیجان به تدریس پرداخت.
سال ۶۷- سال جنگ و دود و درد – بیژن نجدی به همراه جمعی از دبیران آموزش و پرورش به جبهه اعزام شد .
برای اینکه مطمئنم که اصولا بشر دست از خونریزیش بر نمی داره. به اطرافتون تو اروپا نگاه کنید. واقعا تو اروپا ببینید چه خبره؟ مرکز تمدن جهان و اصولا شرمنده از خونریزیهای اطرافش نیست! در واقع یه همچین خستگی فلسفی با من هست از گذشته .
در سال ۱۳۷۳ با انتشار کتاب ” یوزپلنگانی که با من دویده اند” به شهرت رسید و در جامعه ادبی ایران مطرح شد. نجدی با این کتاب جایزه ادبی گردون را به دست آورد.
اصولا یک مقوله ای به نام خود یوزپلنگ در طبیعت وجود دارد. یوزپلنگ یکی از حیوانات رو به انقراض طبیعته. از طرف دیگر، یکی از دونده ترین هاش و جاه طلب ترین هاش. منتها یه جاه طلبی ز یبایی در یوزپلنگ هست.
الان فکر می کنم در آفریقا فقط یکی دو تا یوزپلنگ بشه در طبیعت دید. یه نسل رو به انقراض هست.
در طول تاریخ گاهی همچین شکلی در انسان به وجو د می آد. یعنی یه نسل ، آرمانی داره،رویایی داره و برای رسیدن به آن رویا که من اسمشو جاه طلبی زیبا می ذارم، دقیقا از نظر من کار یوزپلنگ رو می کنه و تاریخ ثبت کرده که اینها هرگز به رویاشون نمی رسند و عملا می بینیم که امروز در جهان رو به انقراضند.
اینه که این وجه تسمیه اش برای من انطباق داره و به هر انسان آرمان خواهی که در طول تاریخ به خاطر انسان دویده.
آدمهاى داستانهاى نجدى نیز به نوعى متاثر از فضاى فرهنگى و سیاسى آن زمان جامعه هستند و معمولا یا گم کرده اى دارند که انتظارش را بکشند و یا در رسیدن به رویاهاى خود با موانع سختى برخورد مى کنند و از دستیابى به خواسته هایشان باز مى مانند .
نجدى علاوه بر خلق تصاویر به شدت انتزاعى و در هم آمیختن رویا و واقعیت و همینطور خلق مجموعه اى از تصاویر در آثارش ، پایبندى خود را به اصول داستانهاى مدرن و نوگرا از جهتى دیگر نیز به نمایش مى گذارد و آن شخصیت بخشى به اشیاء چه از طریق زبان و چه از طریق کارکرد اشیاء در طول داستان مى باشد ( مثل کارکردى که چتر در داستان سه شنبه خیس از مجموعه «یوزپلنگانى…» دارد ) .
نهایتا سختگیرى و دقت نجدى در انتخاب داستانهاى مجموعه « یوزپلنگانى که… » این مجموعه را به اثرى ماندگار در ادبیات معاصر ایران تبدیل کرد .III
فرض کنید مسافری بیاد یک پنجره کوچک از خونه ی شما رو از تهران بیاره! بده به شما…
اینجا یک پنجره به شما داده می شه ،من مطمئنم که شما چند ثانیه بعد به گریه می افتید!
یعنی این پنجره در موقعیت زمانی و مکانیش هویت دیگه ای پیدا می کنه. در حالی که این پنجره الان تو خونه ی من هست و منو به گریه نمی اندازه.
شئی اگه فقط حالت شئی وارگیش را داشته باشه ،ارزش هنری نداره و به نظر من هر کسی اونو به کار می بره دچار شئی ربودگی ست.
اما اگر ما بدونیم که شئی در وابستگی به موقعیت زمان و مکان و چسبیده به خاطرات و خود انسان عملکرد پیدا می کنه ، اونجاست که وجه هنری شئی ظاهر میشه .
بنابراین من اینطور می تونم جمع بندی کنیم که اگر یک بار چتری در یک قصه هویت پیدا می کنه ، به خاطر حضور انسانهایی که من نمی خوام ازآنها نام ببرم و در جوار اونهاست که هویت پیدا می کنه.
نجدی حضور کوتاهی در ادبیات کشور مان داشت. در چهارم شهریور ماه سال ۷۶ بر اثر سرطان ریه در گذشت. بنا بر وصیتش در جوار آرامگاه شیخ زاهد گیلانی در شیخانبر لاهیجان به خاک سپرده شد.
از او دو فرزند به یادگار مانده است.
“دوباره از همان خیابانها” اولین مجموعه داستانى بود که پس از مرگ نجدى و در سال ۷۹ منتشر شد .
پس از آن به کوشش همسر ش پروانه محسنی آزاد ، دو مجموعه شعر نجدی با نام ” مجموعه آثار” و “خواهران این تابستان ” منتشر گردید .
گرچه در شعر نجدى ویژگیهاى منحصر به فرد و متفاوتى به چشم مى آید و از این نظر شعر او تشخص مى یابد ، اما داستانهاى نجدى بیش از اشعار او مورد توجه اهالى ادبیات قرار گرفتند .
نجدى بیش از آنکه یک شاعر خوانده شود به عنوان داستان نویسى متفاوت شناخته شده است و این شاید تنها به دلیل تبحر ویژه او در داستان نویسى باشد. Iv
اما برای آینده چه می خواهم کنم؟ باور کنید هیچ برنامه خاصی ندارم! یک مقدار نوشته دارم. یک مقدار قصه دارم. و فکر می کنم پروانه برام داره جمع می کنه واونها رو شاید بتونه چاپ کنه. من از اینجا به بعد رویایی ندارم …
سمیرا بزرگی
Samira.Bozorgi[at]gmail[dot]com
********
-I وصیت- یوزپلنگانی که با من دویده اند. بیژن نجدی
-II مصا حبه بیژن نجدی با فرنگیس حبیبی، از بخش فارسی رادیو فرانسه، چهارم سپتامبر ۱۹۹۷
– III نجدی داستان نویس یا شاعر ؟ نوشته پدرام رضایی زاده
– IV همان .
Comments
بیژن نجدی – یوزپلنگ خاموش<br> سمیرا بزرگی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>