بوی گوش ماهی، کرم خاکی و آدم ها
برای رفتن از خانه ما به لب دریا حدود ده دقیقه ای راه است، راه باریکی که از میان جنگل توسکا، یا آنطور که ما گیلکان میگیم ” توسا دار” رد می شود. بچگی ها یادش بخیر که فقط بوی خوش طبیعت بود. چه خوش بود بوی شاخ و برگهای پوسیده یا خشک شده توسکاها. و چه خوش تر بوی گوش ماهی های لب دریا که جمع شان می کردیم برای تزیین باغچه و گلدان.
کودکی و نوجوانی ما رفت و به همراه آن بوی خوش شاخ و برگ درختان و گوش ماهی ها. آنچه نصیب مان شد بوی گند هزاران کثافت و آشغال هست که هم مشام مان را می آزارد و هم مضر به حال سلامتی مان هست. دیگر در ساحل دریا از گوش ماهی های سفید و براق خبری نیست. مشتاق دیدار گوش ماهی ها هستید؟ کار سختی نیست!، پلاستیک و نایلون و غذای مانده و هزار کوفت دیگر را کنار بزنید شاید گوش ماهیان مدفون در زیر آنها را بیابید.
کرم خاکی یکی از موجوداتی است که مانند بسیاری از موجودات ریز و درشت از جمله حشرات نقش بسیار مهمی در باروری زمین و در مجموع اکو سیستم محیط مان دارد. قرنها کرم خاکی طعمه اصلی قلاب ماهیگیران روستایی بود. اما اخیرا کرم خاکی کمیاب شده و خمیر نان را به قلاب ها می نشانند. آنقدر سموم دفع آفات غیر مجاز شیمیایی وارد کردند و فروختند که کرم خاکی را به انقراض کشانده و هزار بلا و آفت تازه را به جان زمین مان انداختند.
اقتصاد یک کشور که فقط منحصر به واردات نمی شود، نایلون و پلاستیک برایمان آوردید دستتان درد نکند، اما فکری به حال جمع آوری آنها هم بکنید. کشور فقیری نبودیم اگر از منابع مان بدرستی بهره برداری میشد و دستان ناپاک دزدان کلان برای چپاول باز نبود . درصد بسیار ناچیزی از بودجه ای که صرف انواع نهادهای غیرمولد و گاها مزاحم میشود برای ایجاد سیستم جمع آوری زباله و آشغال و سوزاندنشان کافی خواهد بود. اندکی، فقط اندکی از سودهای کلان ناشی از واردات بی رویه چای و برنج و پرتقال که کمر کشاورزان شمالی را خم نموده و باعث ورشکستگی صدها کارخانه چای و تبدیل باغات پرتقال و شالیزار به کیوی زار و ویلا شده برای رفع این مشکل کافی خواهد بود. و سودش از هر جهت نصیب مردم ما خواهد گشت. از جمله ایجاد کار که حداقل چندین هزار نفر از انبوه بیکاران جامعه را مشغول خواهد نمود.
شمال زیبا و دوست داشتنی ما را بیمار کردند. درد ما یکی دوتا نیست. داستان آلودگی تالاب ها و قطع بیرحمانه درختان (نه تنها جنگل بلکه اخیرا به جان درختان پارکها و بولوارها هم افتادند)، خشک کردن برکه ها و تغییر جهت نهرها برای احداث بی حساب راه و هتل و ویلا بدون در نطر گرفتن عواقب ناگوار زیست محیطی، آلودگی رودها و دریای مازندران به سبب فاضلاب های سمی کارخانجات و کودهای شیمیایی و واردات سموم دفع آفات غیر مجاز و فاضلاب شهرها و … داستان غم انگیزی است که مشروح آنرا می توانید در مقاله بسیار خوب و هشدار دهنده دوست و همکار گرامی ام ماکان ساحلی تحت عنوان ” آیا خزر می میرد؟” بخوانید.
تب پول درآوردن سریع و مطمئن از طریق اقتصاد انگلی و غیر تولیدی ازنوع آن بیماریهای خطرناک و مضری است که مهمترین عارضه اش نزد مبتلایان به آن زیر پا گذاشتن اخلاقیات و محو کوچکترین نشانه های انسانیت در آنان می باشد. انقراض کرم خاکی – هرچه باشد باز یک کرم است – که چیزی نیست. اقتصاد انگلی برای منافع امروزش حتی تا انقراض آدمها هم می تواند پیش برود.
مطمئنم که در این جو تب آلود، هیچ گوشی مایل به شنیدن اینگونه حرفها نخواهد بود. آخر ما فقط دچار تب اقتصاد وارداتی و انگلی نیستیم، بلکه مبتلا به انواع تبها از جمله تب هسته ای هم می باشیم. یادتان هست، چندسال پیش تلویزیون گیلان یک انیمیشن هسته ای درست کرده بود که در آن یک جوان ایرانی بنام پویا به کمک یک موجود هسته ای به نام «اورا» به نقاط مختلف جهان رفته و مشکلات مردم جهان را حل می کند؟. خدای من! نمی دانم باید بخندم یا گریه کنم. نمی خواهم توی ذوق سازندگان محترم این سریال که حتما باید انسانهای با استعداد و خوش ذوقی باشند بزنم. اما فقط می گویم حال که خودمان گریبانگیر این همه مشکلات هستیم لطفا «اورا» را به هفت کشور دنیا نفرستید. اول چاره ای به حال محیط زیست مان بکنید که به جان آدمها بستگی مستقیم دارد. آنقدر در خواب عمیق رویایی و هسته ای مان فرو رفتیم که گاهی هستی را نیز فراموش می کنیم. می ترسم پشت این تب گرفتار لرز هسته ای هم شده و هستی مان برباد شود.
به عنوان ساکنین کناره جنوبی دریای مازندران، به عنوان کسانی که نسل های آینده مان در این باریکه خواهند زیست (البته اگر به خرابه و خشکزار غیر قابل سکونت بدل نشود) باید به بریدن هر درخت، خشک کردن هر برکه، استفاده از هر نوع کود و سموم آفات (که انواع خطرناک آن به وفور در بازار یافت می شود) ، ویلا سازی… حساس بوده و در صورت لزوم عکس العمل نشان دهیم. وگرنه دچار سرنوشت ساکنان کناره دریاچه اورال می شویم که در آنجا زمانی جنگلی انبوه چون جنگل شمال داشت و امروز تبدیل به کویری چون دشت کویر خودمان شده است . توصیه می کنم اگر تاکنون مقاله «آیا خزر می میرد؟» را نخواندید حتما بخوانید و اگر خواندید یک بار دیگر بخوانید که در آنجا برخی راهکارهای حفاظت از محیط زیست ساحل دریای مازندران آمده است.
رضا اشکوری
Comments
بوی گوش ماهی، کرم خاکی و آدم ها — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>