Category Archives: رضا اشکوری
بُز گر از سرچشمه آب می خوره
نانجیب یه بُز داشت اسمشو گذاشت ملکشاه
Continue reading →شما به «مادر» چی میگید؟
معجزات بازار آزاد ، آش خورها و سد البرز
با گلچین گیلانی دوباره کودک می شویم
انقلاب مشروطه
اراده برای تغییر کهنه
گیله دختر،
رضا اشکوری
ما آریایی نیستیم
نه بردیا دروغین بود و نه انوشیروان دادگر
Continue reading →بوی گوش ماهی، کرم خاکی و آدم ها
انقراض کرم خاکی – هرچه باشد باز یک کرم است – که چیزی نیست. اقتصاد انگلی برای منافع امروزش حتی تا انقراض آدمها هم می تواند پیش برود
Continue reading → مهرگان و مهرپرستی،
رضا اشکوری
خاطر پردرد کوهستان
هیچوقت این پرسش را از خود کرده اید که در آن سوی جنگل انبوه و کوه های پوشیده از درخت چه می گذرد؟
Continue reading →نام ها و نشان ها در گیلان و مازندران
زیر فشار منگنه های غریبه و “خودی” به عنوان یک فرد ایرانی خیلی تنهاییم
Continue reading →